تعطیلات عید فطر

سلام عزیزم خوبی خوشی سلامتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امیدوارم حال تک تک دوستان هم خوب باشه

عزیزم اومدم از این 2روز تعطیل برات بگم: اینکه صبح روز عید وقتی من بیدار شدم اولش برگشتم تو رو نیگاه کنم ببینم بیداری یا نه که دیدم نیستیییییییییییییییییییزود بدو دو رفتم تو راه پله دیدم نشستی تو حیاط لب حوض داری با بابایی صحبت میکنی و بابایی هم داره ماشینو میشوره .

کمی اروم گرفتم اومدم خونه تا منم یواش یواش اماده شم تا بریم خونه ی عمه ی بابایی اخه اولین عیده مرحوم شوهر عمه ی بابایی بود.البته قبلش یه سری به خاله منصوره زدیم بعد از اونجا رفتیم خونه ی عمه خرم اینا.اونجا هم که طبق معمول خیلی بلبل زبونی کردی و همه میبوسیدنت و....

از اونجا هم که رفتیم خونه عزیز اینا که باهاشون بریم باغ پدر بزرگ مادری که خوشگلم همه تو باغ بودن و شما با بچه ها کلی بازی کردی مخصوصا با زهرا کوشولو کیف میکردین اخه عزیزم زهرا از تو کمی زرنگ تره مثلا میتونه تند تند بدو بدو بره ولی تو خیلی اروم تو باغ راه میری به قول بابایی خیلی احتیاط میکنی میترسی بیافتی

عزیزم وقتی با زهرا هستی زرنگتر میشی

عزیزم بعدش که داشتن بادوم ها رو می چیدن تو خیلی با ابجی سودا میل کردین منم میترسیدم که خدای ناکرده مریض نشی یه موقع ولی اصلا گوش به حرفم نمی دادی فقط دوست داشتی سودا برات بادوم بشکونه وتو هم میل کنی

عصر که شد دایی جونو عزیز اینا نذاشتن بیاییم خونه گفتن بمونیم خونشون تا فردا هم بریم باغ پدر بزرگ یعنی اون یکی باغ (باغ پدری) فرداش هم رفتیم باغ انگور کمی خوش گذروندیمو بعدش هم عموی بنده اومد اونجا وکمی صحبت وخوش وپش . ما ساعت3.30از باغ خارج شدیم اخه قرار بود بریم خونه دختر خاله ی بابایی اخه اونا هم نی نی شون اومده که یه پسر ناز خوشمله که اسمشم مبین هستش.

عزیزم قدم نو رسیده مبارکمبین جون تولدت مبارک

بقیه رو بریم تو ادامه

اما کفش های جدید سویل

اینم از ملینا جون

اینم زهرا جون با سویل

واما نماز خوندن خانوم خشگله ما

دوستای گلم از اینکه وقتتونو گذاشتین نهایت تشکر را دارم