کلاس رفتن مامانی..
سلام گلم .
خوبی خوشی سلامتی؟
امیدوارم همتون خوب وشاد وسرحال باشین. عزیزم تا امروز 1هفته اس که روزها مای بی بی نمی پوشی وفقط شبها برات میبیندم که خدای ناکرده .........ههههههههه هههههه
ولی صبح که مای بی بی شب وباز میکنم میبینم که کاملا خشک خوابیدی نانازم من دیگه کم کم دارم بهت امیدوار میشم اخه میدونی ناناز مامانی خییلی وقته تلاش میکنه ولی نمیدونم شاید تجربه ی کافی نداشتم به خاطر همون طول کشید .به هر حال اینکه دارم موفق میشم
الانم که منتظرم ساعت9بشه تا خودم بیدارت کنم اخه خوشگلم از امروز با مامانی میری کلاس تامامانی بتونه یه مدرکی بگیره که تو اینده به دردش بخوره.ناگفته نماند که منم خییلی خوشحالم از اینکه میتونم وقتهای اضافیمو با کلاس وامتحان و...میتونم پر کنم.
دیروز که داشتیم تو ماشین با حمید صحبت میکردیم .حمید گفت اخه مگه من نمیتونم زندگیمونو بچرخونم ؟تو چرا می خوای خودتو اذیت کنی منم با خنده گفتم: من می خوام پولدار بشم بعد سویلم از اون پشت گفت :مامانی اونوقت برام داداش میگیری انقده
بابایی هم گفت اره دخترم حتمامنم.
اره دوستای گلم من رفتم که بعدا میام میگم چی شدو چه طور شد
فعلا بای
پی نوشت:سلام دوستای گلم خییلی خسته ام بعدا میام وکامنت هاتونو می خونم .واقعا خجالتم میدین
ضمنا خیییییییلیییییییییییی ازتون ممنونم بابت همه نظرایی که برام گذاشتین