حس خوبه بهاری و عیییییییییییید
سلام عروسکم.
سلام به دوستای گلم.
سلام به همتون که انقدر ماهین.
عسلم دوشنبه رفتیم خونه ی مامان جون تا کادوی عید براش بدیم که دیدیم مامان جون هم منتظرمونه .....
بعد رفتیم خونه ی عمه تا عیدی و چهارشنبه ای ملیسا رو دادیم و ایشون هم مارو با اسرار فراوان واسه شام نگهداشتن خیلی بهمون خوش گذشت تو کلی بازی کردی و........
فردای اونروز که میشد سه شنیه(چهارشنبه سوری)مامانم واسه شام دعوتمون کرده بود رفتیم اونجا دیدم دایی کریم اونجا بود وواسه مامانم کادوی عید اورده بود .
سویل هم واسه (پریا وفاعقه و زهرا )دختر خاله های بنده و سودا گل خریده بود با باباشی و ابجی سودا بردن کادوهاشونو دادن خیلی خوششون اومده بود .
شب هم که سعی کردیم زود برگردیم که ساعت11سر قرارمون باشیم.
بلهههههههههههههههههههههه درست حدس زدید با پسرهای همسایمون قرارمون11شب تو پشت بوم وایییییییییییی چه کیفی داشت البته ما بیشتر شکلاتی و فشفشه ترکوندیم.
البته به قول سویل(مامان گدیخ چادادوخ گوردون).
ولی کاشکی همه با احتیاط بترکونن. تا بهشون خوش بگذره.
واما کادوهای اون دوروز که از طرف مامان جون وعزیز و عمه گرفته بودیم. در ادامه مطلب.
کادوی عزیز جونی
کادوی مامان جون
کادوی عمه جون
واما سویلییییییییییییییییییییی
اینجا از مامان گلم ومادر شوهر عزیزم وسهیلا جون نهایت تشکر را میکنم . امیدوارم سالهای سال هممون در کنار هم روزهای خوبی رو داشته باشیم.