اولین نقاشی دخترم
اولین نقاشی نی نی دخملم
مامان بیا نی نی کشیدم
منم از خوشحال داشتم
اینم ازنمای نزدیک
اینم دخترک
پی نوشت: سلام گلم5شنبه3تیر رفتیم خونه ی عزیز جون اینا من تو رو گذاشتم کنار عزیز جونو ابجی رفتم عزاداری خاله نجیبه . خدا رحمتش کنه خاله ی بابایی رو من بیشتر از خاله هام دوستش داشتم خیلی از رفتنش ناراحتم .
فردای اونروز هم خونهی عزیز جون بودیم که غوره های حیاط رو چیدیمو ابغوره درست کردیم. البته بیشترین کمک رو بابایی کرد دستش درد نکنه . سویل جون بابایی خیلی مهربونه اونروز خیلی کمکمون کرد.بابایی دوست داریممممممممممممممممممممممممممممم.
اخر کار هم اب بازی کردیم. ابجی من وبابایی خیلی حال داد کیف میکردیم. عزیز جون هم چون بابایی بود کاریمون نداشت وعصبانی نمیشد ما هم از فرصت استفاده کردیمو اب بازی ووووووووووووووووووووووووووو
شب هم بعد افطاری رفتیم پارک وشهر بازی بچه ها بازی کردن شب هم اومدیم خونمون با ماشین بابا جون . هنوزماشین نخریدیم