حرفای مامان و دختری
سلام به دختر3ساله7 ماهه و18 روزه خودم. که هر چه میگذره بزرگترو شیرین تر و باهوشتر میشه . که اگه بخوام همه رو بنویسم باز نمیتونم توصیف حسابیو نکته به نکته داشته باشم.
همه رو شیفته ی خودت کردی . با اون اروم و مودب حرف زدنت و اون طرز نگاهت دل همه رو برده عزیزکم .از کودکیت هنوز چیزی نگذشته که انقدر فهیمتر شدی عسلم. با کارهای خوشگلت.نشونه ی یه دختر کامل نمایانه عزیزم . خیلی به ایندت امیدوارم و میدونم که یه دختر کاملا مامان دوستی میشی عزیزم.
وقتی میبینی یه مامانی از عروسی میاد زود میگی: کاشکی الان مامان منم ارایش میکردو لباس عروسی میپوشیدو میرفت عروسی الهی مامان برات بمیره که همیشه مامان و به همه ی کارهای دوروبرت ربط میدی.
هر روز برنامه و حرف زدنات و نیگاه میکنم. هزار بار خدارو شکر میکنم . که خداااااااااااااااااااا ی من شکر این نعمتت رو هر گز نمتونم بجا بیارم.ولی بازمشکر تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
هر وقت بیرونیم و داریم میگردیم.تا یه فروشگاهی میبینه : مامان بریم از اونجا واسه من لباس بگیریم.
هر روز که صبح بیدار میشی هنوز چشاتو باز نکرده هوس املت میکنی. خودشم زود زود میگی: من املت قرمز می خوام مامان.
تا صبحونه می خوری مشغول دیدنtvمیشی البته فقط کارتون.
از لحاظ خوردن غذا هم خدا رو شکر مشکلی نداری.از وقتی هم از شیر گرفتمت هر شب 1تا2قوطی شیر می خوری عزیزم . قبلاها اگه نبود یه گریه ای راه مینداختی و لی دیگه الان تا میگم سویل نداریم قشنگ اب می خوریو می خوابی عسلم عروسک فهیم من
عاشقتمممممممممممممممممم.