سویلسویل، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره
علیسانعلیسان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

سویل و داداش علیسان

سویل و شیطونیاش

1391/6/30 11:54
نویسنده : (مامان سویل)
338 بازدید
اشتراک گذاری

روزی که از مسافرت برگشتیم. من داشتم وسایلهامونو سرجاهاشون قرار میدادم.

از اونجایی که یادم میاد سویل ازم خواست تا ادکلن وبدم بهش ولی من گفتم:دخترم اجازه بده من برات بزنم .

سویلم گفت:نه مامان مگه نمیبینی من دیگه بزرگ شدم نیگام کن

همونطوری که داشت حرف میزد دستاشو برده بود بالا ودوباره تکرار میکرد ...نیگام کن ....نیگام کن...

من از شدت خستگی زود زود وسایل وجابه جا میکردم که زیاد بهش توجه نکردم اخه می خواستم کارامو انجام بدم بعدش برم خوب بخوابم البته اگه سویل خانوم اجازه میداد.

از روزی که اومدیم من دنباله ادکلن بودم که الان وقتی مشغول عکساش بودم یه بویی اومد که با خودم گفتم وای چه بوی اشناییطططططططططططط یهو برگشتم دیدم سویل داره رو بلوزش ادکن میزنه. نگو که خانومی ادکلن رو تو کیفه کتاباش قایم کرده بود تا منو دید گفت:مامان یکم زدم ببین.خییلی کمخجالت

منم اصلا به روی خودم نیاوردم داشتم زیر چشمی نیگاش میکردم که دیدم دوباره درشو گذاشت وتو کیفش قرار داد. وبعدشم واسه اینکه حواسه منو از اون ماجراش پرت کنه برام اسمارتیز نشون میداد ومیذاشت تو دهنش بعدشم از روش اب می خورد .گفتم سویل چیکار میکنی؟؟؟؟برگشت گفت مامان دارم از الکی قرص می خورمگریهمتفکرخیال باطلمن میگم این بچه ها چرا از کارهای ما ادم بزرگا انقدر خوششون میادخیال باطلنههههههه


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

شیدا مامان پانی
30 شهریور 91 19:14
ماشاالله چه شیرین عسل نازی خدا حفظش کنه اره خواهر پانی کوچولوی ماهم یکی از ارزوهاش اینکه بزرگ بشه بتونه مثل مامان و بابا قرص بخوره راستی دوست جون خودمم یه وبلاگ هنری دارم
http://tar-o-pod.mihanblog.com/

خوشحال میشم بهم سربزنی وممنون به ما سرزدی بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس


حتما خانومی میام