عسلم
سلام خوشگل مامان وبابا.
دوشنبه رفته بودیم خونه ی عمه اینا که من تو رو گذاشتم وتنهایی رفتم دندانپزشک نازگلم از اونجا واسه تو وسودا جونم گل سر گرفتم. وقتی رسیدم خونه مشغول بازی بودی البته منم با عجله رفتم وبرگشتم تا احساس تنهایی نکنی گلم .بعد که رسیدم بهم گفتی مامانی میشه بلند شی باهم برقصیم اخه مامان جونو عمه داشتن میرقصیدن.منم با اینکه خییلی خسته بودم ولی قبول کردم و...
برا روز کودک برات یه جفت کفش قرمز گل دار . یدونه هم شلوار رنگی بیرون برات خریدم که تو تنت عکس می ندازمو میزارم.
عزیزم دیروز که خسته از اموشگاه رسیدیم من غذا رو زود اماده کردم . بعدش برات لقمه میگرفتم .اومدم بشینم پشت نت تا کامنتاتو چک کنم دیدم برام یه لقمه گرفتی و میگی:مامانی بیا برات لقمه گرفتم . وااااااااااااااای که همون لحضه کم مونده بود از خوشحالی غش برم. بعدش میگی مامانی میبینی دیگه منم میتونم مثل خودت لقمه بگیرم.واااااااااایییییییییی که از خوشحالیم دیگه خستگی یادم رفته بود.
بعدشم که باهم رفتیم خوابیدیم و.. من قبل شما بیدار شدمو شامو حاضر کردم که پیراشکی وسالاد الویه درست کرده بودم وعسلم از همون ابتدای کار می خورد تا اخر شب اخه نانازم سالاد الویه خییییلی دوس داری فدات بشم الهییییییییی
الانم برم نهارمون اماده کنم تا ظهراز گشنگی...