برا دختر بهمنی ام.......
اگه دیدی یه بهمنی
یکدفعه ساکت شد و کم حرف..........
شک نکن که غرورشو زیر سوال بردی!!!
.واون یهویی ساکت شده........
نه اینکه جوابی واسه گفتن نداره.........
......نه..........
اون به این فک میکنه که تویی که در حدش نیستی,
چرا همچین اجازه ای رو بهت داده که به غرورش دست درازی کنی................
سویل و نصیحت هایی که به مامانش میده:
سویل:مامانی با بابایی دعوا نکن
من:مگه من دعوا میکنم
سویل: اره دیگه وقتی بلند بلند حرف میزنین یعنی دعوا میکنین
من:خوب
سویل: هیچی دیگه اعصابش به هم میریزه به خاطر همون قرص می خوره
من:
به نظر شما این حرفا رو از کجای ذهنش درمیاره این وروجک؟؟؟؟؟؟؟؟
وروجک تازگیا3تا سرود یاد گرفته که یکیشو قشنگ از حفظ می خونه یعنی بی کمک:
بهار شدو موش موشی بیرون اومد دوباره
رسید کنار باغچه دید پیشی گل می کاره
موش موشی گفت به پیشی به چه گلهایی گاشتی
معلومه مهربونی پس بیا اشتی اشتی
اون یکی هم:
پیشی به یک موشه گفت: فسقلی دندونت کو
تنبل نشو جون من یک کمی مسواک بزن
وگرنه پیر میشی پیرو بی دندون میشی
هیچی دیگه دختر ما سر خود چیزی یاد نمیگیره مگر اینکه اولش وعده ی یه چیزی رو ازمون بگیره.
گفته بود واسه این 2تا سرودم برام از عروسک های مای بی بی دارها بگیرین همونایی که گریه میکنن و... ما هم گفتیم باشه البته. یه روزی سرودهاشو واسه مامان جون خوند و گفت مامان جون پس جایزم کو؟؟؟مامان جونی هم براش وجه نقدی داد که خانمی قبول نکرد و گفت این نمیشه که باید برام از عروسکای مای بی بی دار بگیری.مامان جون بیچاره هم اطاعت امر کردند.
.تا دیروز.....
که رفتیم زعفرانیه وقتی تو فروشگاه دید زودی گفت بابایی زود باش زنگ بزن به مامان جون بگو اینجا هست از اون بی بی ها بگیریمش به حساب شما؟؟؟
وقتی هم بابایی شماره رو گرفت بدون اینکه سلامی کنه زود گفت: مامان جون پیداش کردم بگیرم به حسابت
من که دیگه از عصبانیت پر رویی دخترک داشتمولی به زور خودمو اروم کردم.
بالخره دخترک به خواستش رسید. شب هم با نی نی خوابیده. کییییییییییییییییف میکنه انگاری تا به حال نی نی ندیده
عکساشونم میذارم حتماتو این پست